اولین دل نوشته ی مامان
سلام عزیز مامان و بابا
نمی دونی چقدر آرزوی قشنگ با شما بودن رو داریم با اینکه شما هنوز نی نی تو دلیه مامان هم نیستی ولی ما خیلی دلمون می خواد شما رو داشته باشیم اما قشنگم من و بابا فرزام دوست داریم وقتی شما به دنیا میای بتونیم برات سنگ تموم بذاریمو وقت بیشتری پیش نی نی نازمون باشیم نمی دونی بابایی وقتی یه نی نی کوچولو رو می بینه چه ذوقی مکنه
نی نی قشنگم برای مامان و بابا خیلی دعا کن
راستی شما دو تا خاله ی مهربون داری خاله حدیث وخاله یگانه که هنوز نیومده عاشق شما شدن
بابا محمود(بابای مامان هدیه) ومامان مریم(مامان مامان هدیه) هم هر وقت صحبت شما میشه کلی چشماشون برق میزنه و لبخندای شیرین میزنن آخه شما قراره اولین نوه شون باشی
خلاصه نی نی قشنگ مامان شما هنوز نیومده کلی عاشق پیشه داری مخصوصا مامان زری (مامان بزرگ مامان هدیه) که همش غصه میخوره وقتی شما خواستی به دنیا بیای می تونه شما رو بغل کنه یا نه اخه طفلی کلی دست و پاهاش درد می کنه در ضمن عزیزکم شما اولین نتیجه مامان زری هم می شی.کلی آدم منتظرن تا شما بیای و زندگی رو برامون قشنگتر کنی
کوچولوی من الان خیلی دیر وقته و مامان بخاطر خواب زیاد بعد از ظهر اصلا خوابش نمیاد اما باید برم و شما رو بسپارم دست فرشته ی قشنگی که اون بالا تو آسمونا مواظبته تا به سلامت برسونت تو بغل من و بابایی ان شاا...
قشنگ مامان خوب لالا کن
فرشته کوچولوی مهربون خیلی مواظب نی نی مامان هدیه و بابا فرزام باش
می بوسمت عسل مامان
خوابای قشنگ ببین عروسکم